سلام گلهای مامان ، می دونید تا شما دوتا به اینجا برسید من چه قدر سختی کشیدم . هم وقتی زهراجونم نی نی بود . هم موقعی که محمدحسینم کوچولو بود . اون موقعی که محمدحسین به دنیا اومد من حالم خیلی بدبودیعنی فشارم خیلی بالابود.شب که حالم روبه راه نبود با دکتر تماس گرفتم گفت صبح حتمابیابیمارستان . صبح پاشدم و رفتم تا ظهر توی بیمارستان آتیه بودم . دکتر هر نیم ساعت می رفت و میومد وفشارم رو می گرفت ولی پایین نمی آمد. از یه طرف می خواست محمد رو توی شکمم نگه داره چون هنوز چهل روز دیگه مونده بود تا موقع به دنیا اومدنش بشه . از یه طرف می گفت با این همه زحمت و دردسر تا این جا نگهش داشتی ، اگه بمونه ممکنه به خاطر فشار خون بالا ، بچه توی شکمت خفه بشه ...