محمدحسین محمدحسین ، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

قلبهای کوچکم

مراسم آش پزون

1393/2/1 15:17
نویسنده : مامان ناز
420 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

دیروز که پنجشنبه بود و روز شهادت امام رضا (ع) صبح زود بیدار شدیم 

هوا خیلی سرد شده و از دیشب برف حسابی میومد ولــی صبح دیگـه

برف بند اومده بود تا خاله سیمین بیاد دنبالمون رفتیم توی کوچه و این دو تـا

وروجک مشغول برف بازی شدن . خاله سیمین و عمو معین اومدن . خالـــه

فاطمه  و ریحانه جون هم که اومده بودن تهران و خونه مامان جون منصــوره

بودن همراهشون بودن تا باهم بریم خونه مامان جون فاطمه و و آش نــذری  

رو بپزیم . البته نذری نیست و احسان عمو معین و خاله سیمینه.نذری نکرده

ولی چند سالیه که به عشق امام رضا (ع) آش می پزه و ما هم اگه کاری از

دستمون بربیاد کمک می کنیم .

خلاصه که خاله راضیه و فاطمه سادات خانم هم اومد و شروع کردیم به بار

گذاشتن آش . مابین آش درست کردن هم فرصت رو غنیمت می شمردیم و

از خاله راضیه هم کارهای هنری و بافتن گل و ... یاد می گرفتیم . خلاصه که

ظهر هم آش حاضر شد و جای همه خالی . بعد هم که علی آقا آش ها

رو پخش کرد . بعد از ظهر هم می خواستیم بیاییم خونه که نشد و تا شـــب

موندیم خونه مامان اینها . جمع همه جمع بود ولی جـــای گل من خالی بود .

عزیز دلم امتحاناتش داره شروع میشه و از صبح تنهاش گذاشتیم و رفتیم تا

بتونه درسش رو بخونه . ظهر هم سه برادر و یا به عبارتی سه باجناق خونه 

مامان جون منصوره بودن.شب هم خاله جون ها غذای مورد علاقه بابایی رو

سفارشی براش فرستادن و آوردم براش و نوش جان کرد .

دست همه درد نکنه .


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سعیده
19 دی 92 19:55
سلام خواهر جونی، دست شما هم درد نکنه و خدا از همه قبول کنه تو لینکای مامان نفس طلایی دو تا وبلاگه متعلق به خواهر گرامی لطفا ببین و برا همه ی مطالبش نظر بذار سلام . اسم وبلاگتو نمی دونم . برام مسج کن
سعیده
21 دی 92 1:03
سلام خواهری چه آی کیویی ام من آخه از تو این همه وبلاگ چطور باید تشخیص میدادی کدوم دو تا برا منه البته بقیه ی وبلاگا یه جورایی مامان بچه ایه نسیم مهر ... پرنده ی کوچک خوشبختی سلام . دستت درد نکنه انشااله لینکشون می کنم .