عکسهای مسافرت به شمال
گلهای مامان : یادتون میاد روزعیدفطرامسال یعنی تقریبا یکماه پیش رفتیم شمال ویلای آقاجون ، صبح بابایی رفت نماز عیدفطر و موقع برگشتن زنگ زد که تا من می رسم آماده بشین و ساک ببندین تا بریم شمال ، اونم بدون برنامه قبلی . بابایی رسید خونه و دید که من هنوز ساک نبستم . هرچی گفتم امروز شلوغه و همه می رن سمت شمال ، هیچ کدوم زیر بار نرفتین و از اونجایی که هیچ کدومتون علنا ، تو روی من نمی ایستین و مثلا حرف من رو گوش می کنید ولی هرکدومتون رفتین توی یه اتاق و ناراحت و پکر ، بابایی مشغول درسش شد و زهرا و محمد هم با چشمهای قرمز و گریان روی تختشون درازکشیدن . منم از اونجایی که طا...
نویسنده :
مامان ناز
9:59