محمدحسین محمدحسین ، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

قلبهای کوچکم

تولد گل پسری قند عسلی

دیروز که شانزدهم بهمن باشه ورود گل پسرم به دنیای هشت سالگی بود چه قدر زود میگذره . " بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین " وای خدا جونم پیر شدم ، بهم مهلت بده عروس و دامادی عزیزای دلم رو ببینم . این دو تا وروجک که دوسه روزبودچندتا بادکنک باد کرده بودن وبا کاغذهای تزئینی که خودشون درست کرده بودن ،و به در و دیوار چسبونده بودن و منتظر 16 بهمن که خودشون تولد بگیرن . طفلکی ها دیگه می دونن که مامانشون دیگه حال و حوصله این کارها رو نداره ، دیگه نمیـــــــــکشه . بابایی هم که دنبال دکترو داروی مامان جون منصوره بود . دوسه روزپیش دوباره مامان جون رفت برای ام ار ای، ودیروزبردن تا به دکترش نشون بدن دوباره یک لخته خ...
1 ارديبهشت 1393

از انگلیس تا قم ...

سلام دیروز بابایی کلی کار داشت حتی نتونست دنبال شما دو تا بیاد ماشین هم پیش من نبود و خلاصه که آقاجون زحمت کشید و دنبال شما اومد . بابایی هم عصری با عجله اومد و گفت که لباسهای مشکی اش رو براش بذارم توی کاور که آقاجون اینها دارن میان دنبالش . قضیه از چه قراره : از این قرار که پسرخاله آقاجون که توی انگلیس زندگی میکنه البته بایدبگم که زندگی می کرد(خدا رحمتش کنه) به دلیل سنگ کیسه صفرا میره زیر تیغ جراحی که بنا به گفته خودشون گویا یکی از سنگها وارد یه رگی میشه و بنده خدا میره توی کما . یک ماهی توی کما بوده و بعدش هم به رحمت خدا میره . وصیت کرده بود که توی بهشت معصومه قم دفنش کنن. دیروز هم که یکشنبه...
1 ارديبهشت 1393

حضرت ...

ب ا عرض سلام این دفعه هم میخوام یه خبر از نوع خبر پست قبل بذارم ولی نمیدونم کدوم رو آدم میتونه هضم بکنه دیروز غروب حضرت ملک الموت (سلام الله ) یه سری به ساختمون ما زدن . ولی اگه اقای سرایدارمون به باباجونی گزارش نمی داد ما اصلا متوجه اومدنشون نمی شدیم . بابایی دیروز داشت میومد خونه که آقای سرایدارمهربونمون بهش گفت که همسایه طبقه بالای ما بنده خدا به رحمت خدا رفت . اورژانس اومد ومرگش رو تایید کرد و رفت . یه آقای پیر بوده انگار . ولی اینقدر بی سر و صدا و در سکوت کامل که انگار نه انگار جنازه ای توی خونه است و فقط تا صبح جنازه مهمون این خونه خواهدبود. صدالبته که من از وضعیت خونشون خبر ندارم و ...
1 ارديبهشت 1393

خدایا ....

خداجونم . خدا جونم . خدا جونم ..... مهربونم..... همه وجودم..... دلم گرفته . لطفا هوای دلمو داشته باش ..... کاش عید نمیومد .... کاش پنجم فروردین نمی شد ..... کاش دوباره مارو تنها نمی ذاشت و نمی رفت ..... کاش زودتر پانزدهم فروردین می شد ..... کاش زودتر برمی گشت .... کاش اصلا من رو هم با خودش می برد ..... کاش منم به خونه ی خودت دعوت می کردی ..... کاش میومدم و یه عالمه انرژی مثبت ازت می گرفتم و بر می گشتم ..... کاش یه نگاهی هم به دل پر از دلتنگی من می کردی ..... می خوامت خدا جونم . می خوامت از ته دلم . بخواه منو .... بخواه منو ..... بخواه منو ....... لااقل برای سفر بعدیش که اردیبهشته ...
1 ارديبهشت 1393

میلاد مبارک

عشق را از فاطمه آموختم چشم بر دست کبودش دوختم دست او مشکل گشای عالم است روی او جای لبان خاتم است دست او صدها گره وا می کند دست او والله غوغا می کند .   میلاد یگانه ی عالم دخت نبی اکرم (ص) بر دردانه عالم امکان حضرت صاحب الزمان (عج) و بر همگان مبارک باد . ...
30 فروردين 1393

عید با تمام خوشی ها و ناخوشی ها .....

سال جدید اومد باسیصدو شصت و پنج روز جدید و نو ، پرازوقایع و اتفاقات گوناگون برای تک تک آدمها، خوش و ناخوش ، خوب و بد ، زشت و زیبا .... بعضی ها از همین ابتدای سال ناخوشی ها رو تجربه می کنن و انشااله بقیه روزهاشون پر از اتفاقات خوب باشه .بعضی ها هم خوب و خوش شــروع کردن ، انشااله همه روزهاشون پر از خوشی باشه و روی ناخوشی رو نبینن .  ما هم شروع کردیم خدا رو شکر با خوبی وخوشی ، پنجشنبه شب که سال تحـــویل بود برای شام سبزی پلو ماهی با کوکو سبزی درست کردم و غذا رو برداشتیم و بی خبر رفتیم خونه مامان جون منصوره اینها ، خوش حال شدن ،  خاله سیمین و عمو معین هم اومدن و دور هم بودیم ، بعد سال تحویل هـــم ع...
30 فروردين 1393

این چند روزه ....

سلام عزیزای مامان .. فردای روزی که باباجونی رفت مامان جون منصــــــــوره و آقاجون  اومدن خونمون . پس فرداش که پنجشنبه بود دایـــی علی جــون  اومد دنبالمون و ما رو برد خونه مامان جون فاطمــه ، دوسه روزی اونجا بودیم . توی همون روزها دخترای طاهره زنعموکه رفته بودن قم برای سالگرد عموجون، اومدن خونه مامان اینهابرای عیددیدنی  و منم دیدمشون و از دیدنشون خوشحال شدم خیلی وقت بود که  ندیده بودمشون ، دوری راهها و مسافت بین شهرها ، دیدارها رو  کم میکنه ودلها رو تنگتر و تنگتر.خاطره های خوشی با دخترعموها و زنعمو های عزیزم دارم که فکر نمی کنم تا آخر عمرم دیگه هیچ وقت تکرار بشه ،  ...
25 فروردين 1393

سال نو مبارک

  نوروز به نور فاطمیــــه زیباست روزی تمام سال ما با زهراست با بردن نام فاطمـــــــه فهمیدم سالی که نکوست از بهارش پیداست       ...
6 فروردين 1393