تولد گل پسری قند عسلی
دیروز که شانزدهم بهمن باشه ورود گل پسرم به دنیای هشت سالگی بود چه قدر زود میگذره . " بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین " وای خدا جونم پیر شدم ، بهم مهلت بده عروس و دامادی عزیزای دلم رو ببینم . این دو تا وروجک که دوسه روزبودچندتا بادکنک باد کرده بودن وبا کاغذهای تزئینی که خودشون درست کرده بودن ،و به در و دیوار چسبونده بودن و منتظر 16 بهمن که خودشون تولد بگیرن . طفلکی ها دیگه می دونن که مامانشون دیگه حال و حوصله این کارها رو نداره ، دیگه نمیـــــــــکشه . بابایی هم که دنبال دکترو داروی مامان جون منصوره بود . دوسه روزپیش دوباره مامان جون رفت برای ام ار ای، ودیروزبردن تا به دکترش نشون بدن دوباره یک لخته خ...
نویسنده :
مامان ناز
15:16